فوتبالِ با چشمانداز
در ابتدا اصلاً به توزیع عمومی و فروش نشریه فکر نمیکردیم، چون اولاً کسی پیدا نمیشد که روی چنین نشریهای با مخاطبان خاصاش سرمایهگذاری کند، دوماً فرضمان بر این بود که قاعدتاً به سختی به فروش خواهد رفت.
اما همان ایدهی ابتدایی هم عملی نشد تا اینکه عزیز محمدی رییس سازمان لیگ شد و اولین شمارهی نشریهی «چشمانداز فوتبال» در آغاز سال 1387 درآمد. نشریه برای مدیران باشگاهها، فدراسیونها، هیاتهای استانها و حتی نمایندگان مجلس فرستاده شد. کار تولید محتوا و صفحهبندی با ما بود و چاپ و توزیع مجله با سازمان لیگ. «چشمانداز فوتبال» ابتدا دوماهنامه بود، اما بعد از چند شماره به صورت فصلنامه درآمد و قطعاش هم کوچک شد و لوگویش هم تغییر کرد. تصور ما این بود که در این صورت مدیرانِ کمحوصلهی ورزش راحتتر میتوانند نشریه را همراه خود داشته باشند و وقت بیشتری برای مطالعهی مطالب آن دارند.

در هر شمارهی «چشمانداز» دربارهی موضوعی، یک پرونده وجود دارد و علاوه بر آن، مجله بخشهای ثابتی هم دارد: اقتصاد و مدیریت، تلویزیون و رسانه، فوتسال، زنان، فرهنگ فوتبال، زیرساختها و غیره. در هر شماره حداقل یکی دو مطلب در هر بخش کار میشود. رویکرد مجله ضمن آنکه علمی-کاربردیست، با مثالها و کیسهای تازه، خبری هم هست و اتفاقات روز را هم پوشش میدهد.
با اینکه توزیع «چشمانداز فوتبال» مطلوب نبود، اما به مرور زمان شناختهشدهتر شد و جایگاه خود را پیدا کرد. حتی در محافل آکادمیک خیلی زود شناسانده شد. تا حدی که اساتید تربیت بدنی و مدیریت ورزش در دانشگاهها، به گفتهی خود آن را با خود سر کلاس میبردند و اگر شمارهای به دستشان نمیرسید پیگیری میکردند.
پس از انتشار شانزده شماره و سه سال تلاش برای گرفتن امتیاز، سازمان لیگ پارسال بالاخره موفق شد. سرانجام شمارهی هفدهم نشریه زمستان 90 در 10 هزار نسخه چاپ شد و با قیمت هزار تومان روی دکهها رفت. استقبال دور از انتظار بود و با اینکه تعداد کمی به دکهها رسید، طوری که فقط بعضی از دکهها آن را داشتند آن هم چهار پنج عدد، اما باز هم تصور نمیکردیم که همان تعداد هم فروخته شود. چون جدای اینکه نشریهای خاص است، اصلاً شناختهشده هم نبود در میان عموم و تبلیغاتی هم صورت نگرفته بود.
در هر صورت این تجربه یک برداشت رایج - یا بهتر بگوییم یک پیشداوری - در مورد نشریات ورزشی در ایران را از میان برد. حداقل برای من که همیشه نسبت به آن بدبین بودم. اینکه نشریهی ورزشی در ایران به خاطر سطح سواد و سلیقهی مخاطباش، حتماً باید عامهپسند باشد تا بتواند بفروشد و توجیه اقتصادی داشته باشد. میدانم که حالا با همین یک شماره و این تعداد کم فروش نمیتوان عکس این را نتیجه گرفت و گفت که نشریات ورزشی میتوانند نخبهگرا باشند! اما گمان نمیکنم اگر چنین نشریهای با آن بازار هدفِ قابل ملاحظه، به طور منظم منتشر شود خیلی وضعاش از روزنامههای ورزشی فعلی بدتر باشد که به جز یکی دو تاشان، بقیه در بهترین حالت 15 تا 20 هزار تیراژ دارند با درصد قابل توجهی برگشتی!
البته وضعیت «چشمانداز فوتبال» متاسفانه با تغییر و تحولات صورت گرفته در فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ فعلاً نامشخص است. به خصوص اگر همان طور که شنیده میشود، کفاشیان در آیندهای نزدیک از فدراسیون برود، معلوم نیست مدیریت جدید بخواهد نشریه را چاپ کند یا نه، و تازه اگر هم بخواهد تولید محتوای آن را به کی برونسپاری خواهد کرد. در هر حال امیدوارم «چشمانداز فوتبال»ها به این راه ادامه دهند، چون دستکم برای من، بعد از این تجربه روشن شد که چقدر به چنین رسانهای در کشور نیاز است.
تکمیلی:
برخی از شمارههای قبلی «چشمانداز فوتبال» را میتوانید در سایت سازمان لیگ از اینجا دانلود کنید.