نظرسنجی پیامکی 90 دوشنبه شب، یک گزینه کم داشت: مدیریت پرسپولیس! شاید هم «نحوه روی کار آمدن استیلی» غیرمستقیم به همین عامل اشاره داشت که بینندگان هم بیشتر آن را انتخاب کردند. اما با این گزینه حق مطلب به هیچ وجه ادا نشد و باید یک گزینه جدا برای سرپرست موقت باشگاه هم گذاشته می‌شد، چون به اعتقاد من علت‌العلل تمام این ناکامی‌های پرسپولیس است.

برای بررسی دلایل این آشفتگی باید کمی به عقب‌تر برگشت. در واقع این وضعیت مصیبت‌بار همان موقعی کلید خورد که حبیب کاشانی زلاتکو کرانچار را اخراج کرد و علی دایی را جایگزین این مربی نامدار کروات کرد. کرانچار که در جام جهانی 2006 آلمان تیم ملی کرواسی را هدایت کرده بود، در آن فصل خیلی دیر به خدمت گرفته شد. یعنی عملاً نه دستیارانش را خودش انتخاب کرد، نه وقت کافی داشت که با تیم پرسپولیس و در کل با فوتبال ایران آشنا شود. با این حال بعد از چند هفته پرسپولیس داشت روی غلتک می‌افتاد و هفته به هفته بهتر و بهتر بازی می‌کرد، اما خب بدیهی است که در چنین شرایطی به زمان بیشتری نیاز است تا برنامه‌های مربی جواب دهد و  به نتیجه برسد. اما کاشانی با دیدی کوتاه‌مدت که اکثر مدیران ورزش ایران به آن دچارند، این فرصت را به کرانچار نداد و علی دایی را آورد که بعد از خلق فاجعه‌ی اولین شکست خانگی تیم ملی مقابل عربستان، چندین ماه از انظار دور بود.

کرانچار از  پرسپولیس به تیم ملی مونتنگرو رفت. احتمالاً هیچ کس فکر نمی‌کرد که یک مربی که در پرسپولیس ناموفق بوده، بتواند در مرحله مقدماتی یورو 2012 با یک تیم گمنام تازه‌وارد در گروهی که انگلستان و سوییس و بلغارستان و ولز در آن هستند، حرفی برای گفتن داشته باشند. اما این تصور اشتباهی بود. کرانچار با مونتنگرو نه تنها سوییس و بلغارستان و ولز را کاملاً کنار زده، بلکه پس از پنج بازی، هم‌امتیاز با انگلستان شانه‌به‌شانه‌اش پیش می‌رود و از آنجا که یکی از سه بازی باقیمانده‌اش در خانه مقابل شاگردان فابیو کاپلو است، حتی شانس خوبی دارد که مستقیماً به لهستان و اوکراین صعود کند.

از همین جا می‌توان فهمید که اشکال از مربی نبوده است. اما کاشانی او را به راحتی از دست داد و هزینه زیادی را به باشگاه تحمیل کرد. بعد هم معلوم نشد چطور به این نتیجه رسید که علی دایی در آن زمان می‌تواند بهتر کار کند. یادم هست که در پایان فصل مقایسه‌ای انجام شد که نشان می‌داد با اینکه علی دایی تعداد بازی بیشتری با پرسپولیس انجام داد، اما متوسط عملکرد تیم در زمان کرانچار همچنان بهتر بود. تازه تیم کرانچار نسبتاً زیباتر هم بازی می‌کرد.

اما اشتباهات مدیریت پرسپولیس به همین یک مورد و دید کوتاه‌مدت‌اش هم ختم نشد. او بعداً به طرز شدیدی با علی دایی اختلاف پیدا کرد و یک روز تا صبح ما را بی‌خودی پای تلویزیون نشاند تا شاهد افشاگری‌های دو طرف علیه هم باشیم. این اختلاف آن قدر شدید بود که در تلویزیون برنامه طنز هم برایش ساختند. بعد هم از طریق کمیته فنی‌ای که اعضایش یک‌شبه انتخاب شده بودند و معلوم نیست وظایف اصلی‌اش چیست، برای تمدید قرارداد یک روز ساعت پنج بعد از ظهر به دایی ابلاغ کرد که تا پنج صبح وقت دارد برنامه‌هایش را بدهد تا محترمانه او را نیز کنار بگذارد تا بتواند همان طور که همه از قبل می‌دانستند، با رفیق دیرینه‌اش استیلی قرارداد ببندد. بعد هم محمد مایلی‌کهن را به عنوان مدیر فنی منصوب کرد که به جز جنگ و دعوا تو اعلامیه‌ها و تلویزیون، او هم دقیقاً وظایفش روشن نیست.

باشگاهی که در دو سال گذشته این گونه هدایت شده، چرا باید جای تعجب باشد که به چنین وضعی گرفتار شود؟ تماشاگران هم این را به خوبی می‌دانند. آنها به دلیل ضعف حافظه تاریخی‌شان نیست که علی دایی را تشویق می‌کنند. آنها با صدا زدن دشمن اول سرپرست موقت، دارند اعتراض‌شان به او را ابراز می‌کنند.